سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا را در هر نعمتى حقى است ، هر که آن حق از عهده برون کند خدا نعمت را بر او افزون کند و آن که در آن کوتاهى‏روا دارد خود را در خطر از دست شدن نعمت گزارد . [نهج البلاغه]

ابراهیم حسن‌زاده

 

اردیبهشت 1359

«ابرهه در شبی ظلمانی پیشاپیش سپاه خویش سوار بر فیل به جلو می‌تاخت. او همه نیروهایش، فیل‌ها و سواران را گرد آورده تا حمله به کعبه را که از دیرباز منتظرش بود، آغاز کند. هنگامی که  این مردان مغرور در بیابان به پیش می‌رفتند، هیچ کس به جز مرد روشن‌بینی از تبار پیامبر که تنها به نماز شب ایستاده بود، از آن آگاه نبود. او می‌گفت: «خدایا، ای حافظ کعبه، تو با نعماتت بر این زمین منت نهاده‌ای تا در هر گوشه دور افتاده تو را عبادت و ستایش کنند. ... پس این سرزمین را خود حافظ باش،‌ که این خانه از آن توست...»

و بدین سان خداوند پرندگان ابابیل را فرستاد تا ریگ‌هایی را که در منقار داشتند، بر سر متجاوزین بریزند و آنان همچون برگ‌های خزان بر زمین ریختند... و اراده خدا بر این قرار گرفت که کعبه آسیبی نبیند تا منبع الهام  و الگوی نوع بشر باشد.»(1)

 

5 اردیبهشت 1358 ـ قم (یک سال قبل)

مردی که جز انگشتر و تسبیحی چیزی در دست نداشت، قدرتمند‌ترین نیروی منطقه را با دستان خالی خود و یارانش در هم شکسته بود. اینک در برابر مردمی سخن می‌گفت که آنان را بهتر از مردم عصر رسول‌الله(ص) و ائمه اطهار برشمرد و آرزو داشت که تاریخ به عقب بازگردد و او و مردمش به یاری محمد(ص) و آل محمد(ص) بشتابند. او راز این پیروزی بزرگ را خدا و روح شهادت‌طلبی مردم بر روح حسابگر و مادی و پیشرفت‌های تکنولوژی جهان کفر و ظلم می‌دید. او در این روز مردم را چنین خطاب کرد:

«شما سربازان اسلام، شما جوانمردان با ایمان، با ایمان خودتان شکستید، این سد بزرگ را شکستید، این قوت طاغوتی را، این قوه شیطانی را، شما با ایمان این پیشرفت را کردید و حساب همه حسابگرهای مادی باطل شد. خداوند شما را پیروز کرد و خداوند شما را پیروز می‌کند، مادامی که به خدا توجه داشته باشید.

برادران من!  عزیزان من! این رمز را از دست ندهید: رمز توجه به خدا، رمز توجه به اسلام. شهادت برای مسلم، برای مؤمن سعادت است. جوانهای ما شهادت را سعادت می‌دانند. این رمز پیروزی است. آنها که مادی هستند و مادیگر، آنها شهادت را نمی‌خواهند، ولی جوانان ما شهادت را سعادت خودشان می‌دانند، اول راحتِ خودشان می‌دانند. این رمز پیروزی بود. آنها که گمان کردند می‌توانند در این برهه از زمان بین جوانان من، بین جوانان ما، بین عزیزان ما اختلاف بیندازند در اشتباه‌اند. جوانان ما همه به اسلام متوجه‌اند، همه با ایمان راسخ به پیش می‌روند.»(2)

نیروی حسابگر و مادی با تکیه بر تکنولوژی پیش‌رفته بار دیگر بخت خود را آزمود. آنچه که محاسبات عقلانی و معادلات سیاسی فراروی تکیه‌زدگان بر کاخ سفید و پنتاگون نشان می‌داد، آزادی گروگان‌ها و سقوط نظام اسلامی پس از شبه کودتای نظامیان آمریکا توسط ضد انقلاب داخلی است.

چارلی بکویث،‌ فرمانده عملیات که رمز عملیات خود را «پنجه عقاب» نامیده بود، بار دیگر نقشه را با فرماندهان خود مرور کرد؛ عملیاتی از نظر او ساده؛ به این سادگی:

«سه هواپیمای ام سی ـ 130 حامل نیروها و سه هواپیمای ئی‌سی ـ 130 حامل سوخت، جزیره مصیره واقع در سواحل شیخ‌نشین عمان را ترک می‌کنند و به سوی ایران به پرواز درمی‌آیند. در محلی که کویریک نامیده می‌شود. در 05/33 شمالی و 48/55 شرقی، در دویست مایلی جنوب شرقی تهران فرود می‌آیند و در آنجا منتظر ورود هشت هلیکوپتر آر. اچ. ‌53 دی می‌شوند.

هلیکوپترها پس از پرواز از عرشه ناو هواپیمابر نیمیتز که در نقطه‌ای در خلیج عمان است، در چهار دسته دو تایی، با پرواز در مسیری متفاوت، تقریبا سی دقیقه پس از ورود آخرین هواپیمای سی‌ ـ 130 وارد کویر می‌شوند.

هلیکوپترهای آر. اچ‌. 53 دی،  به محض ورود، سوختگیری و نیروی یورش صد و هیجده نفری را سوار می‌کنند. در صورتی که شش هلیکوپتر (این کمترین رقمی بود که به نظر طراحان هوایی برای بلند کردن وزن تیم یورش و تجهیزات آن لازم بود) قادر به عزیمت و پرواز به محل بعدی نباشند، مأموریت در کویر یک عقیم می‌ماند. هلیکوپترها پس از سوختگیری و سوار کردن دلتا، رهسپار تهران می‌شوند و هواپیماهای  سی ـ 130 به مصیره باز می‌گردند. پس از دو ساعت و نیم تا سه ساعت، نهایتاً یک ساعت قبل از طلوع آفتاب، هلیکوپترها در محل اختفای دلتا در 14/35 شمالی و 15/52 شرقی فرود می‌آیند. هلیکوپترهای آر. اچ. 53 دی، پس از پیاده کردن دلتا، به محل اختفای خود واقع در پانزده مایلی شمال محل تخلیه دلتا پرواز می‌کنند و ساعات روز را در تپه‌های اطراف گرمسار پنهان می‌شوند. در محل فرود دلتا، تیم یورش با دو مأمور وزارت دفاع، که چندین روز قبل از عملیات وارد تهران می‌شوند، ملاقات می‌کنند. آنها سرهنگ بکویث و مردان او را به پنج مایل آن‌طرف‌تر، به وادی دورافتاده‌ای که در شصت و پنج مایلی جنوب شرقی تهران است هدایت می‌کنند و دلتا تمام ساعات روز در آنجا پنهان می‌شود. پس از غروب آفتاب، دو مأمور وزارت دفاع با یک وانت داتسون و یک فولکس واگن به وادی باز می‌گردند. یکی از این وسایط نقلیه، شش راننده و شش مترجمی را که با دلتا آمده‌اند، به انباری در حومه تهران می‌برد که در آن شش کامیون  مرسدس پارک شده است.

وسیله نقلیه دیگری، سرهنگ بکویث را برای شناسایی مسیر از محل اختفا تا سفارت می‌برد. بکویث پس از وارسی مسیر و محوطه اطراف سفارت، به محل اختفا بازمی‌گردد. تا این زمان شش کامیون وارد شده‌اند تا افراد دلتا را که برای این مأموریت مجدداً به عناصر قرمز، سفید و آبی سازمان یافته‌اند، سوار کنند. کامیون‌ها در حدود ساعت 8:30 شب به سمت شمال در طول جاده دماوند، حرکت می‌کنند. یک محل دائمی کنترل وسایط نقلیه با دو مأمور در ایوانکی و شریف‌آباد وجود دارد. اگر به دلیلی کامیون‌ها متوقف شوند و مورد تفتیش قرار گیرند، مأموران بازرسی دستگیر و همراه دلتا برده می‌شوند.

در مرحله بعدی، امکان مانور بیشتری وجود دارد. در این موقع مسیر دقیق ورود به تهران و سفارت و روش عبور کامیون‌ها ـ به شکل کاروان یا سبقت‌گیری به نوبت از یکدیگر ـ تا حد زیادی به توصیه‌های مأمورین وزارت دفاع و به آنچه که سرهنگ بکویث توانسته است مشاهده کند، بستگی دارد.

یک تیم یورش سیزده نفره که وظیفه آن نجات سه گروگانی است که در ساختمان وزارتخانه نگهداری می‌شود، با یک اتومبیل فولکس واگن استیشن در مسیری متفاوت به سوی هدف خود حرکت می‌کنند.

بین ساعت یازده و نیمه شب یک گروه برگزیده از افراد در یک وانت داتسون،‌ با اسلحه‌های کمری کالیبر 22 (با صدا خفه‌کن) پس از تصرف دو پست نگهبانی، نگهبانانی را که در طول خیابان روزولت کشیک می‌دهند دستگیر می‌کنند.

کامیون‌های حامل عناصر قرمز،‌ سفید و آبی در حالی‌که پهلو به پهلو حرکت می‌کنند، با مسافت کمی پشت سر آنها می‌آیند. وقتی که افراد تیم یورش به موضع خود در خیابان روزولت، در آن طرف استادیوم فوتبال می‌رسند، کامیون‌ها را ترک می‌کنند و با استفاده از نردبان‌ها، به سرعت و بی‌سر و صدا از دیوار سفارت بالا می‌روند  و به داخل محوطه می‌پرند.

عنصر قرمز با پرسنل چهل نفری خود مسئول تأمین امنیت بخش غربی محوطه، آزاد کردن هر گروگانی  که در محل سکونت کارمندان و محل سکونت معاون سفیر یافت می‌شود و از بین بردن نگهبانان مستقر در پارک موتوری و مرکز برق است.

عنصر آبی نیز مرکب از چهل نفر، مسئولیت بخش شرقی سفارت و آزاد کردن گروگان‌هایی را که در محل سکونت قائم مقام سفارت، محل اقامت سفیر،‌ قارچ (انبار) و دفتر سفیر یافت می‌شوند، به عهده دارند.

عنصر سفید با سیزده تن، مسئول تأمین خیابان روزولت و تحت پوشش قرار دادن عقب‌نشینی عناصر قرمز و آبی به استادیوم امجدیه است. یک مسلسل ام ـ 60 برای کنترل عرض خیابان روزولت به سمت شمال و یک مسلسل اچ کا ـ 21 برای تحت پوشش قرار دادن این خیابان رو به جنوب در محل قرار می‌گیرد.

دو هلیکوپتر توپدار آسی ـ 130 که بر فراز تهران سر پست خود هستند، از رسیدن قوای تقویتی ایران به محوطه سفارت جلوگیری می‌کنند.

سرگرد باکشات و استوار فورمن با استفاده از یک سیستم شبکه‌ای از پیش تعیین شده که قادر است اهداف و نقاط را در اطراف سفارت به‌دقت مشخص کند، در صورت لزوم مسئول فراخواندن هلیکوپترها برای پوشش آتش هستند.

در داخل سفارت،‌ پس از اینکه عنصر قرمز دورترین مسافت را طی می‌کند و بیشترین منطقه را تحت پوشش خود قرار می‌دهد، دیوار سفارت منفجر می‌شود.  این انفجار بزرگ نشانه آغاز یورش به ساختمان‌هاست.

در صورتی که افراد دلتا با هر نگهبان مسلح ایرانی مواجه شوند، او را می‌کشند و سپس گروگان‌ها را پیدا و آنها را آزاد می‌کنند.

این عملیات تقریباً 45 دقیقه طول می‌کشد. آنگاه سرگرد اسنافی (اسم مستعار) که به‌ عنوان افسر هوایی دلتا عمل می‌کند، به هلیکوپترهای آر. اچ. 53 دی، که در اطراف گرمسار در حال آماده باش هستند، اطلاع می‌دهد و آنها شروع به چرخیدن در شمال شهر می‌کنند. با علامت او، هلیکوپترها به نزدیکی سفارت می‌آیند و اگر همان‌طور که انتظار می‌رود، تیرک‌های کارگذاشته شده در محوطه باز سفارت را بتوانیم برداریم، اولین هلیکوپتر مستقیماً به داخل سفارت فرا خوانده می‌شود و سپس تمام گروگان‌های آزاد شده سوار اولین هلیکوپتر می‌شوند و دکترهای دلتا آنها را معاینه می‌کنند.

احتمال فراخواندن هلیکوپتر دوم نیز به داخل سفارت وجود دارد. در صورتی که تیرک‌ها را نتوانیم جابه‌جا کنیم، طرح دیگر، یعنی بردن گروگان‌ها به استادیوم فوتبال اجرا می‌شود. پس از اینکه تمام گروگان‌های آزاد شده به وسیله هلیکوپتر از محوطه دور شدند، عنصر قرمز و به‌ دنبال آن، عنصر آبی از شکافی که در دیوار ایجاد شده است، عقب‌نشینی می‌کنند و با عبور از عرض خیابان روزولت به استادیوم می‌روند. در آنجا به همراه عنصر سفید سوار هلیکوپترهای باقی‌مانده می‌شوند. در طول یورش به سفارت، تیم سیزده نفره نیروهای ویژه که وظیفه آن یورش به ساختمان وزارتخانه است نیز عملیات خود را شروع می‌کند. طرح آنها بررسی بیرون ساختمان و داخل شدن از طریق پنجره‌های طبقه سوم است. آنها باید هر مقاومتی را در هم بکوبند و سه گروگان را آزاد سازند. در بیرون ساختمان، در منطقه‌ای مجاور شبیه به پارک، یکی از هلیکوپترها آنها را سوار می‌کند.

در حالی که این عملیات ادامه دارد و اهداف در تهران تصرف می‌شوند، در 35 مایلی جنوب تهران در منظریه، یک واحد  رنجر با هواپیما وارد می‌شود و پس از تصرف فرودگاه آنجا، امنیت آن را تأمین می‌کند. آنها تا هنگام خروج هلیکوپترها از تهران، آنجا را در اختیار خود می‌گیرند.

پس از رسیدن همه به منظریه، تمام گروگان‌ها، ‌راننده‌ها،‌ مترجمین، خلبانان هلیکوپتر، خدمه، مأموران وزارت دفاع، تیم یورش نیروهای مخصوص و نیروی دلتا، با هواپیماهای استارلیفترسی  ـ 141 ایران را ترک می‌کنند.

رنجرها هم پس از نابود کردن منظریه به خارج از ایران پرواز می‌کنند.» (3)

?

در شب 24 آوریل 1980 هشت هلی‌کوپتر نیروی دریایی از نوع آر. هاش 53 دی نویان دریا، از عرشه ناو هواپیمابر نتمیتر به پرواز درآمد. همزمان با این پروازها هم شش هواپیمای هرکولس سی ـ 130 نیروی دریایی برای انتقال مهمات، جیب و موتورسیکلت مورد نیاز نیروهای دریایی، به سوی صحرای طبس به پرواز درآمدند. همه چیز بر روی نقشه و بر مبنای معادلات عقلانی و پیشرفت‌های تسلیحاتی درست بود، اما به یکباره طوفانی از شن به هوا بلند شد و سنگریزه‌های کوچک از منقار باد «پنجه عقاب» را در هم شکست؛ به گونه‌ای که یکی از خبرنگاران روزنامه نیویورک تایمز، شکست ایمان به تکنولوژی در مقابل ایمان به ابابیل را چنین به تصویر کشید:

«داغ شکستی که آمریکاییان در ایران خوردند، تا مدت‌ها آنها را رها نخواهد کرد. مخصوصاً بدین خاطر که این شکست ضربه دوباره‌ای به احساس غرور و اعتماد به نفس آنان بود. برای جامعه‌ای که شدیداً به تکنولوژی معتقد است و به آن ایمان دارد، از کار افتادن سه هلیکوپتر در میان بادهای شنی بیابان ضربه بسیار بزرگ و دردناکی بوده است.»(4)

?

5 اردیبهشت سال 1359

امام راحل شکست نیروهای دشمن را «امر خداوند» برمی‌شمارد و قدرت ملت را مکتبی برمی‌شمارد که با آموزه‌های «مکتبی بزرگ شده‌اند که شهادت را سعادت و فخر می‌دانند»...

«کارتر باید بداند که این عمل احمقانه او در ملت امریکا چنان اثری خواهد گذاشت که طرفداران او را مخالفان او خواهد کرد. کارتر باید بداند که با این عمل بسیار ناشیانه، حیثیت سیاسی خود را به صفر رسانده و از ریاست جمهوری باید قطع امید کند. کارتر با این عمل خود ثابت کرد که قدرت تفکر را از دست داده و از اداره یک کشور بزرگ مثل آمریکا عاجز است. کارتر باید بداند که ملت 35 میلیونی ما با مکتبی بزرگ شده‌اند که شهادت را سعادت و فخر می‌دانند و سر و جان را فدای مکتب خود می‌کنند... .

اکنون که شیطان بزرگ دست به کار احمقانه زده است، ملت شریف و رزمنده ما باید به امر خدای تبارک و تعالی با تمام توان خود و با اتکال به قدرت خدای متعال مهیا شود و آماده نبرد با دشمنان خود گردد. نیروهای انتظامی،‌ ارتش و ژاندارمری و سپاه پاسداران به حال آماده‌باش باشند و سپاه بیست میلیونی که خود را مجهز نموده‌اند، امروز برای فداکاری اسلام مهیا باشند که در موقع لزوم از کشور اسلامی خود دفاع کنند و از این مانور احمقانه که به امر خدای قادر شکست خورد، هراسی به خود راه ندهند که حق با ما و پشتیبان ملت مسلمان ماست.»(5)

?

5 اردیبهشت 1360

سنگرها به خون شهادت‌طلبان رنگین است. تمام تکنولوژی دنیا برای به زانو درآوردن انقلابی که به خدا و ابابیل خدا معتقدند، بسیج شده‌اند. اسلحه سبک در برابر آواکس‌های آمریکا، میراژهای فرانسه، میگ‌های شوروی، سوپراتاندرهای انگلیس، سربازان اردنی، مصری، سودانی و... خدا را فریاد می‌زنند و بار دیگر پیروزی ایمان به ابابیل و امدادهای الاهی و اعتقاد به شهادت و زندگی جاودان با لباس خونین را بر تکنولوژی، رمز پیروزی می‌دانند. جنگ سال‌ها به طول می‌کشد. ابابیل خدا به یاری شهادت‌طلبان زمین می‌آیند و... .

?

5 اردیبهشت 1385

تکنولوژی جبهه توحید، توان پاسخگویی به تکنولوژی جهان را دارد.‌ اژدرافکن‌ها، قایق‌های پرنده، موشک‌های دوربرد، موشک‌های زیرسطحی و...، سپاه ابرهه را نشانه رفته است.

اما خامنه‌ای و سربازان خامنه‌ای، چون خمینی و سربازانش، ایمان به ابابیل را رمز پیروزی، و شهادت را برترین سلاح میدان نبرد می‌دانند.

 

پی‌نوشت:

1. گزیده‌ای از پیام دانشجویان  پیرو خط امام به مناسبت واقعه طبس / تسخیر، معصومه ابتکار، تهران، انتشارات اطلاعات، 1375، ص 287.

2. صحیفه امام، ج 7، ص 136 و ص 137.

3. نیروی دلتا،‌ از پلیمن تا طبس، چارلی بکویث، فرمانده عملیات نافرجام طبس و دونالد ناکس، ترجمه رضا فاضلی زرندی، ص 393 ـ397.

4. روزنامه جمهوری اسلامی،‌ دوشنبه 5 اردیبهشت 1373، ص 155؛ صحیفه امام، ج 12، ص 256.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط ارسلان سلطانی 87/3/8:: 12:14 صبح     |     () نظر